عاشقانه های شبنم
سایه ای آمد و رد شد ز خيال دل من!
تا کند حل به وجودش همهی مشکل من!
همچو شمعی که بسوزد به تمنای وصال
دیده شد محوِ نگاهش که شود همدل من !
همه تن شوق شدم تا بشود محرم دل
برد اما ز سرم او هوس باطل من !
آتشی از تب عشقش به دل افتاد شبی
که برفت جان ز تن و سوخت همه محفل من !
خرمن عمر مرا آتشی از غم زد و رفت
از همان روز که شد ، دود شده حاصل من !
شمع شبهای وصال و پر پروانه ی عشق
کاش مهمان بشود باز شبی منزل من !
تا کند حل به وجودش همهی مشکل من!
همچو شمعی که بسوزد به تمنای وصال
دیده شد محوِ نگاهش که شود همدل من !
همه تن شوق شدم تا بشود محرم دل
برد اما ز سرم او هوس باطل من !
آتشی از تب عشقش به دل افتاد شبی
که برفت جان ز تن و سوخت همه محفل من !
خرمن عمر مرا آتشی از غم زد و رفت
از همان روز که شد ، دود شده حاصل من !
شمع شبهای وصال و پر پروانه ی عشق
کاش مهمان بشود باز شبی منزل من !
- ۸.۵k
- ۱۷ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط